این روزها هم زمان با انتشار اخبار و تحلیل های متفاوت در مورد رژیم حقوقی دریای خزر، اخبار مربوط به منابع زیرزمینی در نزد افکار عمومی از اهمیتی بالا برخوردار گشته است.
به گزارش گروه رسانهای نفت خبر به نقل از کانال تلگرامی از نفت چه خبر، حقیقت این است که ملی گرایی و توجه به مسائلی از این قبیل مرزهایی باریک با عوام فریبی دارد. از همین رو در تحلیل شرایط پیش آمده در تعیین رژیم حقوقی دریای خزر باید به واقعیت ها توجه کرد. واقعیت هایی از جنس متفاوت از هم که یکی از آنها دشوار بودن استحصال منابع زیر زمینی در دریای خزر است. آگاهی نسبت به این واقعیت ها ایجاب می کند که برای به حداکثر رساندن منافع ملی در استفاده از این منابع از ابتکاراتی حمایت کرد که برداشت از آنها با استفاده از روش های اشتراکی را دستور کار قرار دهد.
بیستم اردیبهشت ماه سال 1391 در تقویم صنعت نفت ایران به آغاز فوران نفت از دریای خزر اختصاص دارد. میدانی که بعدها به عنوان سردار جنگل شهرت یافت.قبل از شناسایی دقیق منابع هیدروکربوری از سوی مسئولان وقت وزارت نفت اعلام شد که گازی است. با مطالعات دقیق تر مشخص شد که این میدان نفتی است و ۲ میلیارد بشکه ذخایر نفت قابل برداشت با درجه API 38 دارد که با ضریب بازیافت ۲۵ درصد، ۵۰۰ میلیون بشکه آن قابل برداشت است. در این بین نکته جالب در مورد میدان سردارجنگل اختلاف میان ایران و آذربایجان برسر مشترک یا غیر مشترک بودن این میدان نفتی بود.
به هر رو برداشت نفت از میدان سردار جنگل تفاوت بسیاری با دیگر میدانهای دریایی کشور دارد. این میدان در آبهای عمیق دریای خزر است. عمیق ترین قسمت خزر 1025 متر است. تولید نفت از آبهای عمیق به مراتب سخت تر و پیچیده تر از تولید از سایر چاه ها است. با توجه به نبود فناوریهای مربوط به آن در ایران، این اقدام نیازمند جذب سرمایه گذار خارجی قدرتمند است. شریکی که قدرت سرمایه گذاری، دانش و فناوری استخراج نفت در آبهای ژرف را در اختیار داشته باشد. جذب شریک سرمایه گذار برای تولید نفت از چنین میدانی به دو دلیل برای کشور ما دشوار است، اول تحریم هایی که گاه و بیگاه به سراغ اقتصاد ایران می آید و دوم رژیم قراردادی حاکم بر همکاری های نفتی ایران با شرکت های خارجی که اصولا جذابیت چندانی برای سرمایه گذاری در یک میدان نفتی پرهزینه همانند سردار جنگل ایجاد نمی کند .
بیشترین اختلاف کشورمان در مورد منابع زیر زمینی دریای خزر با کشورهای ترکمنستان و به خصوص آذربایجان نمود داشته است. این دو کشور البته برداشت از منابع نفتی این دریا را موکول به زمان حل اختلافات مرزی نکرده اند و هم اکنون مشغول برداشت نفت و گاز از آن هستند. در این بین در فروردین ماه سال جاری تفاهمنامه همکاری تاریخی میان ایران و آذربایجان برای همکاری مشترک در دو بلوک نفتی که یکی از آنها البرز نام دارد امضا شد. تفاهمنامه ای که مسیر دوکشور برای برداشت مشترک از مخزن به روش Unitization را هموار می کند. یعنی دو دولت ابتدا بر سر بهره برداری مشترک از یک منبع به جای رقابت در آن و سپس در مورد رژیم قراردادی برای توسعه آن توافق می کنند.. واقعیت این است که امروز کشورها در منابع مشترک بیش از پیش به سمت یکی کردن منبع و استفاده از مکانیسم واحد برای بهره برداری از آن پیش می رود. این مکانیسم پیشتر از جنوب شرق آسیا آغاز شد و به مرور در حال تسری به نقاط دیگر جهان است. در این روش دولت ها به جای آنکه به رقابت در بهره برداری از منبع مشترک روی بیاورند و هر یک بر مبنای قاعده Capture سعی کنند بیشترین استفاده را ببرند، مشابه وضعیتی که میان ما و قطر وجود دارد، به سمت یکی کردن منبع پیش می روند. در این حالت چون منبع مشترک است، مکانیسم بهره برداری چندان تابع حقوق داخلی نیست. یعنی به محض توافق میان دو دولت، قرارداد تابع نظام حقوق بین الملل شده و از نظام ملی جدا می شود و دیگر نمی توان مدل داخلی را به این حوزه تسری داد. در حقیقت چون منبع کاملا ملی نیست می توان از مکانیسم های بین المللی در بهره برداری از آن استفاده کرد.
اهمیت استفاده از این مدل برای توسعه میدان های نفتی و گازی در دریای خزر که اکثر آنها دارای وجه اشتراکی هستند از آن روست که اولا بر اساس واقعیات و البته تفاهم اخیر میان پنج کشور قرار است که مرزهای آبی میان آنها در آینده نه چندان دور تعیین شود.ثانیا کشورها برای بهره برداری از منابع زیر زمینی چندان مقید به مرزهای روی زمین نیستند.از این رو عدم همکاری با کشورهای همسایه در بهره برداری از منابع زیر زمینی ممکن است همان شرایطی را برای ما ایجاد کند که با همسایه جنوبی کشورمان یعنی قطر شاهد آن هستیم. شرایطی که ممکن است به افزایش عدم النفع ایران از ذخایر زیر زمینی دریای خزر منجر شود .